مــــــــــــهـــــــــــــــــــرانمــــــــــــهـــــــــــــــــــران، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

پــــســـرم تـــــاج ســــرم مهران

مهران 17 ماهگردت مبارک

1393/11/28 8:44
نویسنده : میترا
648 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مهران جان خوبی 17 ماهگردت که چند روز پیش بود مبارک 

مهران جان ماه پیش هم یکی دیگه از دندانهایت شکفت که یادم رفته بود بگم فکر کنم حالا 13 دندان داشته باشی 

مهران ماه پیش چند بتر دو کلمه را پشت سرهم گفتی . ما داشتیم میرفتیم بیرون به بابجون گفتیم مهران را بگیر تا ما بیاییم که مهرا از ته حال داد زم منم میام .  هفته پیش رفته بودی حمام بهت گفتم تو حمام چکار کردی گفتی اب باسی یعنی اب بازی کردم 

مهران جان چند روز پیش داشتمت میبردمت حمام تو حمام بودی بابای هم داشت ریشش را میزد من رفتم اسباب بازیاتو بیارم که یک دفعه صوا گریه شما بلند شد تو حمام خورده بودی زمین که پیشونی سمت راستت مثل گردو امد بالا و سیاه شد 

چند روز پیش خانه باباحاجیت جلسه فرهنگیان بود طرف مردانه را با پرده جداه کرده بودند شما هم از پرده خوشتان امده بود که هی میرفتی این وره پرده هی ان ور پرده که یک دفعه صدای جیغ شما بلند شد که دیدم پرده تا تا سنگ پانسیون پوشیده شما و شما سنگ را ندید دوباره پیشونی سمت راستت مثل گردو امد بالا و سیاه شد تازه ام شب لپت هم خکرد به مبل و قرمز شد

مهران گلی شما خیای علاقه به حمام دارید مثل دیروز شما را دوبار بردیم چون میخواستیم ببریمتان اصلاح. یکش هم بعد از اصلاح دیشب که دایی و بابا جلیل برده بودنت اصلاح گفتند که خیلی پسر گلی بوده و اصلا شیطونی و گریه نکردی دیشب بعد از اصلاح رفتی تو حمام تو لگن بودی که بابا جلیل گفتم بید ازت فیلم بگیرد که. که اخر شب فهمیدم بابا اشتباه بجای فیلم یکی عکس گرفته که میخواستم کله اش را از بدنش جدا کنم

مهران دیشب بهد از حمام بابا جلیل سشوار گرفت من داشتم لباسهایت تنت میکردم که گفتی هان هان یعنی موتور میخوام ما اول بهت خرس دادیم شما قبول نکردید و دستت را به نشانه موتور بزرگت اشاره کردی و گفتی هان من مجبور شدم و بهت دادم تازه خیلی کم من تین موتورت رت بهت میدم. خوب من این موتور را بهت دادم و از اتاق رفتم. بیرون بابا جلیلم رفت سشوار را بزاره سر جاش که یک دفعه صدای گریه شما بلند شد که امد دیدم تو دستت موتور از تخت ما افتادی دهنت داشت خون میامد. زیر گگلوتم زخم شده بود پوست کف دستت هم رفته بود دیگه همان وقت بهت شیر دادم خوابت رفت باباجلیل گفت شاید حواست به تخت نبود و قدم برداشتی که خوردی زمین. مهران جان هنوز خوابی انشا الله جای از بدنت دیگه ضربه ندیده باشه فعلا خیلی نگران هستم 

مهران جان مامان خیلی دوست دارد انشاالله همیشه سالم و سرحال باشی بوسسسسسسس

 

مهران امروز یک سال و پنج ماه و چهار روزش هست

 

پسندها (2)

نظرات (3)

محمد
28 بهمن 93 9:32
فروشگاه اینترنتی تلیپ سبدهای پذیرایی زیبای unique در سایز های مختلف با قیمت های مناسب هدیه ای بسیار زیبا و کاربردی جهت منازل شما و عزیزانتان.
مامانی رادین
1 اسفند 93 13:41
سلآم عزیزم ماهگردت مبارک.آخی خیلی ناراحت شدم ایشالا همیشه از بلا دور باشی مامانی مواظب گل پسرمون باش.عکس هم بزار دلمون تنگ شده.بوووووس
مامان مریم
6 اسفند 93 15:24
سلام عزیزم 17 ماهگی مهران جون مبارک