مــــــــــــهـــــــــــــــــــرانمــــــــــــهـــــــــــــــــــران، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

پــــســـرم تـــــاج ســــرم مهران

از دست دادن پدر بزرگم

1394/3/16 13:15
نویسنده : میترا
1,044 بازدید
اشتراک گذاری

مهران نمی دونم از چی بنویسم ....

دلم گرفته 8 خرداد 94 پدر بزرگ مهربانم در سن 88سالگی را از دست دادیم....

پدر بزرگی که همه بهش میگفتند آبا در خانه باز بود. هر پنج شنبه شب خانه ابا بودیم و .   پدر بزرگم با این که پیر بود اگر هر وقت خانه اش هیچ وقت نمیگفتی هیچی نگی حرف نزنید خسته هسام زودی برید خانه بعضی وقت ها تا ساعت 1 بامدادم خانه اش میماندیم هیچی نمیگفت بس که مهربان بود .      چه روزهای خوبی داشتیم . .......

مهران جان ابا خیلی بچه ها را دوست داشت مخصوصا شما را. ......

بابابزرگم پدر شهید بود خیلی مرد بزرگی بود ....

بابا بزرگم دست خیر داشت تا حالا چقدر کمک به مسجد مهدیه مدرسه و غیره ....

و اخر هر ماه میرفته پیش امام جمعه زکات و خمس پولش را میداده....

از دست دادن پدربزرگم خیلی برایمان سخت هست.....

روحش شاد. 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (4)

نظرات (6)

مامان مبینا
16 خرداد 94 15:00
میترا جون خدا بابا بزرگت رو بیامرزه خیلی ناراحت شدم
مامان ندا
18 خرداد 94 21:53
سلاااام میشه بیشتر درمورد شیر گرفتن معران بگین چون شما تجربش کردن ممنون
مامان لیلا
19 خرداد 94 16:18
خدا روحشون رو شاد کنه و غم آخرتون باشه
مامانی امیرحسین جونی
20 خرداد 94 4:50
میترا جون بهت تسلیت میگم خدا به بازماندگان صبر و سلامتی بده
نیرا
2 تیر 94 13:47
ميترا جون تسليت مي گم روحشون شاد
حانیه قبادی
7 مرداد 94 12:19
روحشون شاد