مــــــــــــهـــــــــــــــــــرانمــــــــــــهـــــــــــــــــــران، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

پــــســـرم تـــــاج ســــرم مهران

شبی که پسرم خیلی شیطونی کرد

1392/8/22 15:26
نویسنده : میترا
304 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گلم دوشنبه شب 20دشهریور رفتیم خانه بخوابیم که شما

هوشیار شده  بودید و خوابتان نمی امد تا ساعت یک و نیم بامداد فیلم

دیدیم بعد از فیلم پوشاکت را عوض کردم و بعد رفتیم روی تخت چراغ

ها را خاموش کردیم شما شیر خوردید و غور میزدید داد و فریادو گریه

فکر کنم همسایه ها بیدارشدند از صدای شما  دستت را مشت کرده

بودید و من را میزدید.کمی استراحت یه بادگلو کردید دوباره شیر خوردید

که در حالت شیر خوردن زور میزدید و من را حسابی مشتم زدید در

 همان لحظه شکم شما کار کرد که رفتیم پوشاکت را عوض کردم

  ساعت دو نیم بامداد بود.

تا شما خواب رفتید ساعت نزدیک سه بامداد بود.ان شب نذاشتی

 بابا هم بخوابد و صبح هم بابا باید میرفت سر کار. این هم یکی از شب

های شما پسر گلم خیلی شیطونی کردید .

{#emotions_dlg.e1}

پسر گلم هرچی به صورت گل شما نگاه میکنم سیرت نمیشم و بیشتر

دوست دارم نگاهت کنم.


پسر عزیزم همه خانواده شما را خیلی دوستدارند باباجونم خیلی

دوست داره هر وقت شما را میبینه برای شماشعر میخواند همیشه به

فکر شما هست که نکند گشنه باشید و میگهمیترا شیرش بده کوچلو

شیر میخواد.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان محمد پارسا
22 آبان 92 20:23
سلام قربون این ناناز خالهمامان و بابا رو اذیت نکن گلم
میترا
پاسخ
خاله جان روز ها میخوابم شبها کشیک باید بدم بیدار باش
مامان ماهان
22 آبان 92 22:33
اي جونم خوب ماماني بعضي وقتا لازمه خودي نشون بده پسرمون ماشاالله قويه بعدش عزيز دل خاله بعضي شبا بي خوابي مياد سراغش وگرنه خيلي ماه
میترا
پاسخ