مهران شیطون شده
سلام مهران جان چند ماه هست مطلبی برات ننوشتم علت تنبلی
مهران جان تو این چند وقت خیلی فرق نکردی حرف زدنت همه پس رفت کردی تا پیش رفت
مهران گلی ماه رمضان 1394 امد و رفت وعید امد . وقتی روزه بودم زیاد حوصله ای که با شما بازی و حرف بزنم را نداشتم.
مهران جان ماشاالله انقدر شیطونشدی که نگو بلاشدی
مهران جان چند روز یک بچه گربه مهمون ما بود این چند روز انقدر اذیت گربه کردی با پا میزدی تو شکمش ان بچه گربه هم با سرعت فرار میکرد شما هم دنبالش انقدر فکر بازی با گربه بودی که چند باری افتادی تو باغچه اما بدون گریه بلند شدی و دوباره دنبال گربه میکردی تازه کفشتم در میوردی و پالختی این و به اونور کف پات که همش زخم بود چند بارم دستت کشیده شده بود به خارهای گل اما بازم متوجه نشده بودی که دستت خون امده
مهران جان خانه پدر بزرگم مرغ دارند شما میرعتی تو اتق مخصوص مرغها و دنبالشان و اذیت آزارشان
مهران جان تازه اذیت اتیلا (طوطی خاکستری)هم میکنی کوسن برمیداری میزنی تو سرش
مورچه میگری میاری میدی به من و میگی مولچه
مهران جان یک مدت یاد گرفته بودی میامدی رو سر من میشستی و رو سر من غلت میزدی
این یکم از بدی های مهران ......
فعلا خدا حافظ امروز 29/4/1394