واکسن زدن چهارماهگی مهران
سلام مهران مامان خوشکل من
مهران جان 25 دی همراه مامی جون و بابا جان رفتیم واکسن چهارماهگیت را بزنیم همه کارکنان رفته بودن کلاس 26 صبحساعت 8 همراه بابا اماده شدیم بریم واکسن بزنیم هوا ابری داشت باران میامد وای چه کیفی داست زیرباران
اول که قد و وزنت کردیم که وزنت 7.100 و قدتم 67 بود که گفت که همه چیزت خوبه بعدش رفتیم برای واکسن که من عقب ایستادم که واکسن زدنت را نبینم وقتی امپولت رازد ان وقت شما گریه کردید ومنم به شما پستونک دادم که زود ارام شدید
بعدش راه افتادیم رفتیم خانه مامی جون تا یک ساعت بی تابی کردید شبشم رفتیم خانه باباحاجی اما در کل واکسن چهارماهگیت خیلی بد نشدیدی
مهران جان دوست دارم زمان سرعتش بیشتر بشه و شما کمی بزرگ تر بشی و انقدر بغلم نشید دیگه خسته شدم بس که بغلت کردیم
چند روز هست تو خانه کالسکه سواری شما هم خوشتان میاد اما نباید بایسیم فقط حرکت
دیروزم هم ناهار رفتیم بیرن که شما تو رستوران خواب رفتید تا ما ناهار خوردیم وبعدش بیدارشدید
چند روز هست که اب دهانت میاد و استفراقتم خیلی بیشتر شده
پسر گلم خیلی بابا جون را دوست دارید وقتی باباجون را میبینید دستتان را بالا میبرید و میخندید که بغلتان کند اگر بغل نشید از ان طرف گریه شما بلند شده
و اینم چند تا عکس از شما