سرماخوردگی مهران
سلام مهران جان هفته پیش که گذشت پایان هفت ماهگی و سرماخوردگی
مهران جان دوشنبه بود که سرماخوردید ما شما را شب بردیم دکتر و برای شما دارو نوشت تا فردا همین جور حال شما بدتر شد و ابریزش بینی من عصر رفتم باشگاه وقتی برگشت مامانم گفت که شما استفراغ کردید دوباره شمارا بردیم دکتر که دوست بابا بود و ویزیت برایمان مجانی شد دکتر چند تا دیگه دارو اضافه کرد و گفت که چند روز میشه که بهتر شوید تو این چند روز شمما هیچی نمیخوردید حتی شیر لپ های شما اب رفت تو این چند روز وقتی شما بردیم دکتر 9400 وزنت بود اما دو روز بعدش وزن شما 8900 شده بود نیم کیلو وزن کم کردید بمیرم برای تفس کشیدن برای شما خیلی سخت بود دارو دادن هم هم با گریه همراه بود چهارشنبه شب خانه مامانم خوابیدیم تا حالا نشد بود که شما توشب گریه کنید وبیدارشوید اما ان شی جیغ میزدید و چشمتان راباز نمیکردید که قرار بود شما راببریم دکتر که یک ساعت شد بهترشدید اما تا صبح گریه کردید
چهار شنبه رفتیم مهمانی خانه عمه بابات تو این چند روز شما شیر نمیخوردید و شیر من همش داشت میریخت که دنبال مشتری برای شیرم بودم که هیچ بچه حاضر نشد بخورد که شب شیرم رادوشیدم و دور ریختم و پنج شنبه هم همینجور بود
امروز کمی بهتر هستید خدا راشکر اما هنوز سرفه و ابریزش بینی دارید
انشالله همیشه سالم باشی گل گلدانم مامان دوست دارد
مهران جان امروز شما هفت ماه و پنج روزتان هست
مهران جان در هفت ماه پنج روزگی به تنهایی نشست هورااااااااااااااااااااااااااااااا
بقی عکس ها در اینده نزدیک در همین پست