مهران در ده ماهگی و دوباره تب کردنش با عکس
سلام مهران جان امروز شما 10 ماه و 26 روزت هست
مهران جان هفته پیش که گذشت از سشنبه شب رفتیم روضه شما تو مسجد خیلی شیطونی کردی من دنبال شما تو مسجد شب رفتیم خانه مادرجون ( بابا ) خوابیدیم چون قرار شده بود چهارشنبه بریم خرید عروسی
چهارشنبه صبح ساعت ساعت 9 بیدارشدم و امده برای خرید من به شما شیر دادم و رفتم و شما تو خواب نازی بودی
ما که رفتیم خرید ساعت 12 بود که زنگ مادرجون زدم گفت که هیچی نخوردی و گفت عمه سعیده امده و داره به مهران شیر میده و گفت شما خیلی خوشحال شدی که عمه به شما می می داده و در هنگام دادن می می شما گردنبندش و گوشوارش را میگرفتید و میکشید و نگاه به صورتش میکردی و می می میخوردی
ساعت 3 بود که بابا رفت و شما را اورد رستوران و من به شما می می دادم و بعد رفتیم خانه شاعت 5 بود که بابا شما را برد زارچ تا ساعت 23 که شما را اورد یزد و مادرجون گفت هیچی غیر شیر نخوردید
پنج شنبه بعد ظهر بود که از باشگاه امد خانه مامی جون گفت که شما تب داریم تب شما روی 38\5بود که به شما تب بر دادم یک ساعت گذشت اما تب شما هیچ تغییری نکرد شما را باز کردییم که به شما شیاف بدیم و من اماده برای رفتن به زارچ یک لحظه دیدم استین و شلوار روسری خیس شده
و من شما را دادم مامی جون که لباس های شما را عوض کند
رفتیم زارچ شما تبتان پایین امده بود و باید میرفتیم روضه که تصمیم گرفتم شما هم ببرمروضه وقتی شما را بردم پسر خوبی بودی و کر کر نکردی اخر شب بعد از روضه امدم سوار ماشین بشیم که پیشانی شما را زدم به در که شما غش کردید سوار ماشین شدیم دوباره گوشی زدم تو پیشانیت و شما قش گریه یکمی ارام شدی رو صندلی ایستادی که یک دفعه سرت خور به سقف ماشین و دوباره گریه شما در امد ............
قرار شد که شب را برم خانه مامی جان بخوابم و بابا جلیل زارچ خوابید
سوار ماشین شدم و تبت را گرفتم که دیدم تب داری راه افادیم و رفتیم بیمارستانی که باباجون کار میکند دکتر شما را دید و برای شما چرک خوشکن و تب بر داد ند مهران جان شما چهار روز تب شدید و 39/5 درجه تب سوختید این چهار شب هم خانه مامی جون خوابیدیم مهران جان خیلی لاغر شدی فکر کنم یک کیلو وزن کم کردی دیگه لپی نداری و چشمهایت خیلی پف کرده مهران جان این چهارروز هیچی نخوری غیر از شیر هنوزم اشتها نداری مهران امروز بدنت را دیدم دونه های قرمز داره از بدنت میریزه بیرون این بار دونه هایت باخارش هست
مهران جان انشالله زودی خوب بشی و تا اخر یک سالگی سرما و تب نکنی
. مهران جان مامان خیلی دوستت داره