مــــــــــــهـــــــــــــــــــرانمــــــــــــهـــــــــــــــــــران، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

پــــســـرم تـــــاج ســــرم مهران

مهران و در نه ماهگی وعکس از هندوانه خوردن مهران

1393/4/11 13:05
نویسنده : میترا
409 بازدید
اشتراک گذاری

مهران جان پسر گلم خوبی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مهران جان وقتم خیلی کمی دارم الان شما خواب هستید تا خوابید میتوانم بیایم وبلاگت مهران جا شما امروز 9 و 18 روزت هست  شما تو این ماه باهوش تر شدید................

مهران جان شما دیگه دست به دیوار و راه رفتن و بعدش دست خود را ول کردن یکم مکث میکنید و ارام میشینید دیگه باسنت زد ضربه شده . مهران جان اگر دستت یکی دستت به دیوار یاشد چیزی خواسته باشی برداری خم میشی و ان اسباب بازی را برمیداری و   بایمیسی یک دستت به دیوار و دست دیگه ات اسباب بازیت هست افرین به این پسر  باهوش .........................

 

مهران جان چند وقت هست که سیب درست بهت میدم و شما سروع میکنید به خوردن نصف سیب را میخورید  این سیب بیچار را همراه خوردت به این ور و انور میبری و .................

چند روزی هم هست بهت لبوان میدم لیوان را به طرف دهنت میبری یکمش را رو لباست خالی میکنی یکمش هم روی زمین و چند قطرشم  هم میخوری ....................

مهران جان اگر چیزی روی زمین باشه مثل دست جارو برقی بر میداری و حالت چهار دست و پا به جلو میری دست جارو برقی را همراه خودت جلو میاوری یا مثل  موبایل یا اسباب بازی یا کنترل یا  چیزهای دیگر ......................

مهران جان شما خیلی علاقه به جارو برقی دارید از ما یاد گرفتید دست جارو برقی را جلو عقب میکشید .................

 

مهران جان از دایی یاد گرفتی خودکار یا مداد را برمیداری و روی کاغذ خط میکشی و نقاشی میکشی .........

مهران جان کنترل را برمیداری و به طرف تلوزیون میگیری که شبکه را عوض کنی .................

مهران جان یاد گرفتی نانای نا نای میکنی دستت را تکان میدی تا اهنگ شاد میاد شما شرو به دستت را تکان دادن میکنی ...........................

مهران جان چند وقت پیش زنموت دستت را گاز گرفت شما هم بهش گفت اهههه بعدشم دستت بطرفش بردی حالت زدن  دیروزم خیلی داشتی شیطونی میکردی مامی جون جنگت کرد شما هم سرت را پایین انداختی و گفتی اااااااهههههههههه دستت را هم  بالا و پایین کردی ................

مهران جان هفته پیش نامزدی دایی بود همش در حال خرید  بودیم  یا مهمان از تهران داشتیم  دیگه  هیچی سرمان خیلی شلوغ بود شب نامزدی دایی خیلی خوش گذشت من ان شب یک خواهر شوهر کاملی بودم مجلس را خیلی خوب گرم کرده بودم  شما هم ان شب پسر خوبی بودید ...............

 مهران جان چند وقت بود که خیلی خوب بودی چند روز هست غذا کم میخوری و زودی هم گریه میکنی و سر جیغ میافتی  دیشب دیگه بهت دیفین هیدرامین دادم  دیگه خیلی وابسته به می می میشی کیخوام کمتر بهت می می بدم ............................

مهران جان ما تو ماه رمضان هستیم و من بر عکس دو ماه رمضان پارسال و پیارسال که نمی توانستم ناهار بخورم امثال ناهارم را میخورم  ..............

مهران جان دیروز رفتم خودم را وزن کردم خیلی لاغر شدم وزنم رسیده به 43 کیلو  خیلی ناراحت هستم ..................

مهران جان هفت تیر سالگرد عقد من و بابا بود و بابا برام یک اینه و شونه اهنی کادو گرفته بود ..................

مهران جان خیلی دوست دارم 

عکس از گل پسرم مهران جان  در نه ماهگی 

مهران در حال مشق نوشتن

 

 

اینم یک مدل جدید سس خوردنخندونک

 

 

 

 

مهران خانه باباحاجی  مامان

 

 

 

 

مهران در هنگام سیب خوردن

اینم مدل جدید هندانهخندونک

 

 

اینم وسایلی  که برای زندایی خریدیم  برای شب نامزدی 

 

 

 

 

 

پسندها (16)

نظرات (12)

مامان اهورا (نرگس)
11 تیر 93 19:36
عزیزم سالگرد ازدواج تون مبارک... وااااااااااااااااااای!!!!!میترا جون 43 کیلویی؟؟؟؟!!!!!بابا لاغری که ناراحتی نداره!!!!خوش به حالت!!!!!
مامانی اریان
11 تیر 93 23:50
قررررررررربونش برم چه شیطون شده این پسر دوست داشتنیه ما مخصوصا اینکه داره دست پیدا میکنهمنتظر عکسا هستیم
مامان دانیال&ویانا
13 تیر 93 14:11
9ماهگیت مبارک عروسک ملوسک من ایشالا 9000000ساله بشی گلکم قربونت برم که اینقدر باهوش و شیطونی خدا از بلاها دورت کنه عسلمممممممممممم بووووووووووووس
میترا
پاسخ
مرسی گلم
الهام مامان امیر علی جون
13 تیر 93 21:05
سلام گلم.عاشقه مهرانم/ بوس واسه مهران جون. همه کاراش مثه امیرعلی هستش/ گلم لاغر شدی که خوبه من از خدامه گل پسری رو بعد از 2سال شیر دادن یه رژیم سفت و سخت بگیرم. البته الانم فقط 4 کیلو اضافه وزن دارم.
مامان پرنیا
16 تیر 93 16:34
چه پسر زرنگی قربونت برم خاله مامانی چرا به ما سر نمیزنی
میترا
پاسخ
ببخشید خیلی وقت کم دارم
آخرین پلان
17 تیر 93 2:29
مهربانی را از درخت شکوفه زده آموختم؛ چون وقتی به او لگد زدم، به جای تلافی کردن، بر سرم شکوفه ریخت. زندگی ات سرشار از شکوفه..
میترا
پاسخ
مامانی امیر حسین جونی
17 تیر 93 15:27
ماشاالله به این همه شیطونی مگه وقت میمونه برامون آخه نامزدیم مبارک باشه
میترا
پاسخ
سلامت باشی گلم
خاله محمدطاها
18 تیر 93 0:33
الهی من قربونش برم انقدر نازو خوردنی شده ماچ یادت نره مامان جون
مامان بردیا شیطون
20 تیر 93 12:16
ای جوووووووووووووووووووووووووووونم بلا...... ماشالا
مامان بردیا شیطون
20 تیر 93 12:17
_______________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ___@@@@@@@@@@@@@@ ___@@@@@@@@@@@@@@ _________@@@@@@@ _____@@@@@@@@@@@ ___@@@@@______@@@@@ __@@@@@_________@@@@@ _@@@@@___________@@@@@ _@@@@@___________@@@@@ _@@@@@___________@@@@@ __@@@@@_________@@@@@ ___@@@@@______@@@@@ ______@@@@@@@@@@@ _________@@@@@@@ __@@@@@____________@@@@@ ___@@@@@__________@@@@@ ____@@@@@________@@@@@ _____@@@@@______@@@@@ ______@@@@@____@@@@@ _______@@@@@__@@@@@ ________@@@@@@@@@@ _________@@@@@@@@@ _________@@@@@@@@ __________@@@@@@@ ___________@@@@@@ _@@@@@@@@@@@@@ _@@@@@@@@@@@@@ ____________@@@@@ ____________@@@@@ ____________@@@@@ _@@@@@@@@@@@@@ _@@@@@@@@@@@@@ ____________@@@@@ ____________@@@@@ ____________@@@@@ _@@@@@@@@@@@@@ _@@@@@@@@@@@@@
مریم
22 تیر 93 14:44
9ماهگیت مبارک كوچولوي همشهري ..به وبلاگ آرين كوچولوي ماهم سربزنيد
یگانه جون
17 شهریور 93 15:26
میتراجون فکر کنم آقا مهران هم مثل من چپ دست باشه هااااا