جـــشــن ســیـــســـمـــونــی فـــســقــلـــی
سلام پسر فسقلیم 25مرداد جشن سیسمونیت بود همه فامیل را دعوت کرده بودیم برای بعداز ظهر به صرف شیرینی و شربت و میوه زندایی های خودم هم از تهران امدند وخیلی کمک کردند و مهمانی دست انها ومادر بزرگت بود فامیل باباتم مثل همیشه دیر امدند دیگه وقت اذان بود که رسیدند وقت رقصیدن بود من رفتم وسط لباسم کمی تنگ بودو آن نافم مثل نوک گنجیشک در زده بود ما که ان وسط قر میدادیم و همه بهم میخندیدند و بعد هم سیسمونیت را نشان دادیم و در اتاقت را باز کردیم تا چند روز دیگه عکس های اتاقت را میذارم ...
نویسنده :
میترا
17:28