خاطرات دومین سفر به تهران با عکس
مهران ما برگشتیم از مسافرت .............. دوشنبه ظهر بود که حرکت کردیم به طرف تهران شما بیشتر تو ماشین خواب بودید اگر بیدار بودید میخواستید از ماشین پیاده بشید فقط یک ساعت مانده بود که برسیم شما خیلی کرکر کردید بازم خدا را شکر که شش ساعتی رسیدیم سشنبه ظهر خانه خاله ام دعوت بودیم شما پسر گلی بودید شبش خانه دایی ام دعوت بودیم انقدر کر کر کردی که باباجون میبردت تو کوچه بابا جلیل چند بار بردت تا پارک یک ساعتی تو پارک بودی . چهارشنبه صبح هنوز بیدار نشدی گریه ات شروع شد که من به شما استامنفون دادم یکم اروم تر شدی و همگی به استقبال داییم که از مکه امده بود رفتیم شما تو بغل باباجلیل خواب رفتید یک ...
نویسنده :
میترا
12:29