مــــــــــــهـــــــــــــــــــرانمــــــــــــهـــــــــــــــــــران، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

پــــســـرم تـــــاج ســــرم مهران

مهران و خاطراتش از کوکو( شیر)

سلام مهران جان امروز میخوام هر خاطزات شیر خوردنت برات بگم  مهران جانزمانی که به دنبا امدی 24 شهریور 1392 ساعت 1:10  همان وقت  گذاشتنت روی بدن من و شما می می را گرفتید و شروع به شیر خوردن کردید  وقتی بردنم تو بخش شما را هم اوردن  و شروع کردن به توضیح دادن که کودک چگونه باید شیر بخورد و یک CD دادن برای اموزش و شما  را گذاشتن کنارم و من به شما شیر دادم   مهران گلی  چون شما خیلی شکمو بودید و هی میخواستید شیر بخورید من خیلی سختم بود به شما شیر بدم چون ان زمان هنوز بلد نبودم به شما می می بدم  به دکتر گفتم مرخصم کنید که قبول کرد  مهران جان ما ان روز رفتیم خانه و شما اوایل زندگیتان یا همش...
9 ارديبهشت 1394

مهران 19 ماهگردش و 16 دندانش

مهران گلی خوبی مهران جان 19 ماهگردت با تخیر مبارک  مهران عزیزم خیلی حرف میزنی اما نمیفهمیم چی میگی   تازگیها یاد گرفتی و میگی الله اکبر و همش نماز میخوانی چند روز پیش تو خیابان ت بغل مامی بودی مامی جون خواست ببرتان تو ماشین که شما مسجد دیده بود بخاطر مسجد چقدر مامی را زدید و میگفتید الله.  مهران جان 27 اردیبهشت یکی دیگه از دندانهایت نیش زد. الان فکر کنم حدود 16 دندان داشته باشی این دندان خیلی اذیتت میکند بهانه گیری میکنی غذا نمیخوری  دیشب خانه مادرجونت بودیم ظهر که شد همینجور جیغ زدید تا خوابتان کردم دوباره اخر شبم که شد همینجور جیغ زدی ....... مهران جان مامان دوست داره ل     ...
3 ارديبهشت 1394

مهران و خاطراتش با عکس

سلام مهران جان خوبی پسر گلم ؟........ مهران جان پنج شنبه پیش که 13 فرودین بود رفتیم کوه ان روز به شما خیلی خوش گذشت ان روز شما الاغ سواری هم کردید.  جوجه کباب خوردی.  اب بازی کردید. توپ بازی کردید . اینم از 13 بدر شما فردا شم شما. از خواب بیدار شدید دیدیم کامل صورتتان سوخته بود اینم از افتاب کوه ....... مهران جان حالا شما بیشتر چیزهای که میشنوید را تکرار میکنی این هفته یاد گرفته از ما سوال میپرسی هر چیز را که میبینی میپرسی چی چیه ؟ ما هم باید جواب بدید هی تکراری میپرسی چی چیه مثل مانتوی من اورده بود هی میگفتی چی چیه من میگفتم مانتوی مامان هست حدود 20 بار از من پرسیدی و من هم گفتم مانتو هست......گ دیروز خانه مادرجونت بود ماش...
20 فروردين 1394

مهران جان عیدت مبارک1394

سلام مهران جان پست قبلی از حساسیت واکسن نوشتم اما بعد از دو روز دیدیم دختر عمه ابله مرغون گرفته و دونه هاشم مثل شما بوده پس شما ابله مرغون گرفته بودید  مهران جان عید شما مبارک رفتیم سال 1394 انشاالله امسال هم سال خوبی برای ما باشد  مهران گلی با ورود به 1394 دو تا عروسی افتادیم که. که بهمان خیلی خوش گذشت ودو تا هم فامیل هایمانم از مکه امده بودند که شام دعوت شدیم و 9 فرودینم تولدت دختر عمه ات بود (یاسمن) که ان روز هم روز خوبی بود وکه شما برای یاسمن یک خرس بزرگ خریدیم براش مهران جان تو عید  یکی دیگه از دندانهایت نیش زده که مبارکت باشد مهران جان تو عید فامیل ها بهت عیدی ادند که نزدیک 400 تومان برات جمع شد که عمدش بابام و م...
12 فروردين 1394

مهران واکسن 18 ماهگی و حساسیت

سلام مهران جان  مهران جان چند وقت هست وقت نمیکنم بیاییم برات بنویسم انقدر این شب عید کار داریم که نگو مهران جان تو ماه اسفند یکی دیگه از دندونات درامد دندان شش سمت چپ پایین خیلی این دندون اذیتت کرد چند هفته هست که اشتها به غذا نداری فقط شیر و تنقلات میخوری ..... مهران جان یک ماه هست یاد گرفتی میگی یه دو سه چهار پنج شش بعضی وقتها هم پنج را نمیشماری و میگی شش  مهران گلی یکشنبه 18 ماهگردت بود ان روز رفتیم درمانگاه که واکسنت بزنیم اول وزنت کردیم 11 کیلو گفتند وزنگیریش اصلا خوب نیست گفتند که یک ماه دیگه بیاریدش قدت 86 بود که گفتند خوبه بعدش رفتیم واکسنت را بزنیم اول تو دستتان زدند شما راحت نشستید و نفهمیدید که تو دستتان امپول ز...
28 اسفند 1393

باباجون پرستار نمونه کشوری انتخاب شده

مهران جان تهران که بودیم از بیمارستان زنگ باباجون زدن و گفتند که فردا باید برید تهران که باباجون گفته ما تهران هستیم به باباجون گفتند شما پرستار نمونه کشوری انتخاب شدید. شنبه صبح بابای رفت. و جشن پرستاری شرکت کرد و بهش هدیه هم دادند. واین چند روز بنر باباجون که پرستار نمونه شده بود را در بیمارستان زده بودند و از اخبار شبکه یزدم با باباجون مصاحبه کرده بودند. باباجون تا امسال 26 سال هست که پرستارو سوپر وایزر و سرپرستار هست.
7 اسفند 1393

مهران به تهران رفت و برگشت- با عکس

سلام مهران جان خوبی  مهران جان هفته پیش رفتیم تهرام همراه مامی جون و باباجون. چهارشنبه 6 صبح حرکت کردیم و رفتیم تهران پنج شنبه عقد دختر داییم بود من لباسهایی که برای عید خریده بودم تن تان کرده بود که ان شب شما کمتر از داماد نبودید  مهران جان تو این چند روز که تهران بودیم به شما خیلی خوش کذشت ان چند روز که تهران بودیم همش داشت باران میامد. ویک شنبه صبح هم از تهران برگشتیم پیش بابا جلیل.   ودوشنبه صبح از خواب بیدار شدیم دیدیم شهرمان سفید پوش شده و ساعت 11 امده شدیم و رفتیم برف بازی و اولین باری بود شما تو برف قدم برمیداشتید           ...
6 اسفند 1393

مهران 17 ماهگردت مبارک

سلام مهران جان خوبی 17 ماهگردت که چند روز پیش بود مبارک  مهران جان ماه پیش هم یکی دیگه از دندانهایت شکفت که یادم رفته بود بگم فکر کنم حالا 13 دندان داشته باشی  مهران ماه پیش چند بتر دو کلمه را پشت سرهم گفتی . ما داشتیم میرفتیم بیرون به بابجون گفتیم مهران را بگیر تا ما بیاییم که مهرا از ته حال داد زم منم میام .  هفته پیش رفته بودی حمام بهت گفتم تو حمام چکار کردی گفتی اب باسی یعنی اب بازی کردم  مهران جان چند روز پیش داشتمت میبردمت حمام تو حمام بودی بابای هم داشت ریشش را میزد من رفتم اسباب بازیاتو بیارم که یک دفعه صوا گریه شما بلند شد تو حمام خورده بودی زمین که پیشونی سمت راستت مثل گردو امد بالا و سیاه شد  چند ر...
28 بهمن 1393

مهران کلماتی که خوب میگه

سلام مهران گلی خوبی مهران جان. دو ماهی هست که اگر کار. بدی انجام بدی یا ببینی اتفاقی خاصی افتاده شما میگید آخ این اختم با صدای بلند و کشیده. و ما از دست شما  میخندیم.  مهران جان دیروز بود ما میخواستیم بریم بیرون به باباجون گفتم شما را تو خانه نگهدارد که شما وقتی فهمیدی من چی گفتم با سرعت امدی پیش من و گفتی من میام. که مجبور شدیم شما هم ببریم مهران جان کلماتی که خوب میگی  بابا.                                      نه مامان.                             &nbs...
20 بهمن 1393